شایانشایان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

پسرم شایان

جشنواره گل لاله گچسر

امروز سه تایی رفتیم جشنواره گل لاله گچسر.خیلی خوش گذشت.چند ساعتی اونجا گشتیم.بعد هم برای ناهار رفتیم آسارا. گل مامان کجایی؟ هاپو شدی مامانو بخوری؟ قربون اون نگاه شیطونت برم: الاغ سواری کیف میده؟ پ پس چرا نمیتونم بخورمش؟ مورچه وایستا میخوام بگیرمت: ولم کنید میخوام برم توی آب: مامانمو میخوام: شایان جون کنار جیززززززز:   ...
21 ارديبهشت 1391

11ماهگی

عزیز مامان امروز ماهه شدی.خیلی شیطون شدی.البته خیلی خیلی بانمک شدی . شایان جونم: ...
11 ارديبهشت 1391

دندون هفتم

خوشگل مامان امروز دندون هفتمت ازپایین درومد. الان 7تا دندون داری.3تابالا 4تاپایین. ...
11 ارديبهشت 1391

مسافرت شمال

سه شنبه بعد از ظهر رفتیم بابلسر.خیلی ترافیک بودآخه چهارشنبه تعطیله. چهارشنبه صبح رفتیم دریا.شایان جونم،وقتی گذاشتیمت توی دریا،دیگه دوست نداشتی بیای بیرون.باصدای بلند ذوق میکردی و میخندیدی. بعد هم رفتیم پارک،تاب سواری.آخه عادت داری هر روز بری تاب بازی.مامان جون هرروزصبح که مامان نیست،میبردت پارک.مامان جون خیلی برات زحمت میکشه.یادت باشه همیشه قدردان زحماتش باشی. بعد از ناهار هم رفتیم باغ میستان.باغ خیلی خوشگل شده بود.گوجه سبزها درومده بود.توت فرنگی هم رسیده بود.شایان مامان،تو هم مثل مامانی،گوجه سبز دوست داری.به درخت اشاره میکردی که برات گوجه سبز بکنم و بخوریش.نگاه کن گلم: اینج...
9 ارديبهشت 1391

هاپو

شایان جون مامان،امروز وقتی بهت میگفتم هاپو شو،دهنت رو باز میکردی و میخواستی منو بخوری. خیلی بامزه شدی.هرروز بانمک تر میشی.الهی قربونت برم که شیرین ترین لحظات زندگی منو بابارو میسازی. منو بابا عاشقونه دوست داریم.امیدوارم وقتی بزرگ شدی این حس دوست داشتن مارو درک کنی. ...
3 ارديبهشت 1391

دندون ششم

شیرین مامان ؛امروز دندون ششمت از بالا درومد.البته فقط نوکش زده بیرون.تا حالا سه تا دندون بالا و سه تا هم پایین داری. ...
1 ارديبهشت 1391

پارک شریعتی ودربند

امروز سه تایی رفتیم پارک شریعتی.اونجا پر از گل لاله بود.خیلی خوشگل بود عزیزم.کلی ازت عکس انداختیم.بعدش هم برای ناهار رفتیم دربند.بالا رفتنی تله کابین سوار شدیم.شیطونک من,وقتی توی تله کابین بودیم,میخواستی روی هوا راه بری! برگشتنی پیاده برگشتیم.خیلی خوش گذشت. عکسهای گلم کنار گلها: شایان سوار تله کابین دربند: ...
31 فروردين 1391

غزل

امروز تو برای اولین بار گفتی غزل. .من فکر میکردم که تو غزل گفتن رو سخت یاد میگیری ولی جزو اولین اسمهایی بود که صداکردی. راه میری و داد میزنی عزل. البته تقریبا 1ماه پیش یکبار گفتی ماما. چند بارم گفتی بابا،بابا،بابا... ...
28 فروردين 1391

جاجرود

امروز همراه باباجون اینا رفتیم ناهار رو جاجرود خوردیم.تو فقط دوست داشتی بری توی رودخونه آب بازی کنی. آخه تو مثل مرغابی عاشق آب بازی کردنی.آب رودخونه خیلی سرد بودولی تو از رو نمیرفتی وفقط میگفتی منوببرید تو آب تا پا بزنم. اینم عکسهای نازت: خوشگلم چرا خودتو این شکلی کردی؟ میخوام برم تو آب: دارم با باباجونم آب بازی میکنم: شایان جون مشغول فضولی کردن: ...
24 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم شایان می باشد